مطابق روایات تاریخی موجود، داراب را فرزند بهمن فرزند اسفندیار فرزند گشتاسب آورده اند که با کتب بُندَهشن، شاهنامه، دارابنامه بیغمی و بسیاری از دیگر کتابها همخوانی دارد. داراب شاه،  شهر باستانی و مدور داراب گرد را در فارس ساخت و نام خود را بر آن نهاد.

طبق نظر اغلب مورخان، داراب» همان داریوش دوم هخامنشی» است و حمیدی صاحب کتاب تاریخ اورشلیم و انوشه در دانشنامه و صاحب دائره المعارف مصاحب و صاحب مجموعه ره آورد با این نظریه موافقند و وی را هشتمین پادشاه از سلسله کیانی دانسته اند، هرچند  که صاحب کتاب آئینه سکندری، بارتولد در جغرافیای تاریخی ایران  و در کتاب دنیای ناشناخته هخامنشیان  و ناصر انقطاع در کتاب ده ابرمرد، داراب» را همان داریوش یکم» و داریوش بزرگ» آورده اند. مولفان کتاب مرآه الافراد اشاره نموده اند که داراب همان داریوش دوم هخامنشی می باشد. نهادینه های اساطیری در شاهنامه فردوسی نیز داراب را پدر دارا می داند. یعنی داراب همان داریوش دوم هخامنشی است.ذبیح الله صفا در مقدمه کتاب دارابنامه(ص11) آورده است که داراب پسر بهمن پسر اسفندیار پسر گشتاسب از جمله پادشاهان اخیر سلسله داستانی کیانیست.این داراب که در داستانهای ملی ما پسر بهمن و همای چهرآزاد است، پدرِ دارای دارایان آخرین پادشاه کیانی بود. امینیِ سام در کتاب تاریخ مصور ایران(ص297)، داراب فرزند داراب را همان داریوش کودومانوس یا داریوش سوم می داند.بنابراین داراب همان داریوش دوم هخامنشی می باشد.حسن پیرنیا نیز در کتاب تاریخ ایران باستان(ص797) به تحقیق از کتب پیشین معتقد است که برای جلوگیری از اختلاط داریوش دوم و سوم، داریوش دوم هخامنشی را دارای اکبر آورده اند.صاحب کتاب مآثرالملوک نیز دارای اکبر را بناکننده دارابگرد آورده است.

ناصر انقطاع در کتاب ده ابرمرد(صص86و87) آورده است: واژه ای را که ما امروز داریوش می گوییم و نام سه تن از شاهان هخامنشی بوده است، ریشه و پیشینه‌ی در خور نگرشی دارد. این واژه پارسی کهن است و از ریشه‌ی باستانی دارایاواُاش» یا داریاوُهُش» و یا داری ووش» گرفته شده است.چون این واژه نام سه تن از شاهان هخامنشی است، که یکی از ایشان پسنام بزرگ(لقب کبیر) را نیز گرفته است، در تاریخ و در زبان‌های کهن تاریخی، جای ویژه ای را باز کرده است.بابلیان درارا واووش» می گویند و در سنگ نوشته‌های مصری، تریوس» یا تریوش» و یا تاری اُس» آمده است.همچنین در تورات داریوش» یا دریاوش» نوشته شده و در کتاب‌های تاریخ رومی داریوش» نام دارد.در زبان لاتین یونانی داریس» گفته و نوشته شده است. هو»  یا وهو» و یا وهوش» یعنی نیکو و نیکویی. بر این پایه واژه داریوش بر روی هم یعنی دارنده خوی نیک و یا صاحب صفت نیکو است. ساخت دارایا» و داری» در پارسی میانه(ساسانی) دارا و داراب هم گفته شده است.به همین انگیزه نویسندگان پس از اسلام، مانند حسین فرزند علی مسعودی و ثعالبی در نوشته های خود، واژه‌ی داریوش را داراب نوشته اند.

به نقل از دستور هوشنگ» از چهره های برتر انجمن گاتای هندوستان آمده است: نام دارا» بدون شک در نهایت با داریوش ارتباط دارد، درست همانطور کهبین دارا» در بین النهرین(میانرودان) و دارابگرد» در نزدیکی شیراز، چنین ارتباطی وجود دارد.

در کتاب فرهنگ نامها برابر نام داراب» دو نام دارا» و داریوش»  آمده است. فرانسیس میننسکی صاحب کتاب لغتنامه زبانهای مختلف شرقی و اروپایی در سال 1687 ، دارای دارا» را همان داریوش» و داراب» آورده است.صاحب کتاب آئینه سکندری آورده است:"شهر داراب گرد و اغلب عمارات عالیه استخر از داریوش است از آنکه گرد در زبان هخامنشی بمعنی شهر است و در زبان ارمنی نیز شهر را گرد گویند."

می دانیم که داریوش بزرگ در کتیبه اش خود را فرزند گشتاسب دانسته و به نقل از مسعودی در مُرُوج الذهب، آتش مقدس به دستور زرتشت توسط گشتاسب از خوارزم به دارابگرد منتقل شد.بنابراین فیمابین داریوش بزرگ و دارابگرد نیز اتصالی دیرینه برقرار است. در کتاب شهرستانهای ایرانشهر، دارای دارایان به عنوان بناکننده دارابگرد آمده است و نامِ دارای دارایان در دینکردچهارم، بُندَهش و کارنامه اردشیرپاپکان نیز آمده است.فره‌وشی در کتاب ایرانویج، دارای دارایان را داریوش دوم هخامنشی دانسته است.گردآوری اوستا» و زند» و محافظت آنها در استخر و شیز را توسط دارای دارایان آورده اند که اسکندر مقدونی در حمله به ایرانشهر آنها را آتش زد و به دریا افکند. در کتاب بُندَهش ابتدا دارای چهر-آزادان» و سپس دارای دارایان» به پادشاهی ایران رسیده و پس از آن، اسکندر مقدونی به ایران حمله ور می شود.در کتاب کارنامه اردشیرپاپکان نیز چنین ذکر شده است که؛ و ساسان شپان پاپک بود، و هموار با گوسپندان بود، و از تخمه دارای دارایان بود.»

در همین حال غالب نویسندگان و مورخان، دارابگرد را شهری مدور آورده اند که دارای چهار دروازه و خندقی پیرامون آن بوده است.این شهر مطابق نظر کسانی همچون گیرشمن، به شکل شهرهای مدور آشوری بنا شده است.بقایای این شهر باستانی همچنان در شش کیلومتری شهر فعلی داراب وجود دارد و مطابق کتاب رساله دلگشا تا قرن هشتم هجری حتی برج و بارو داشته و مطابق اشعار روایت شده در این کتاب، در یکی از جنگها با سه منجنیق  به برج و باروی شهر دارابگرد حمله شده است.

ابن فقیه در صفحه 406 از کتاب البُلدان(الهادی) آورده است که: جور(گور) به شکل دارابگرد ساخته شده است و از محدثات اردشیربابکان است.

یاقوت نیز در صفحه 99 از جلد دوم کتاب معجم البلدان همین نظریه ابن فقیه را تأیید می نماید و می نویسد: شهر جور در فارس اردشیر پسر بابک پادشاه ساسانی بنیان نهاد و جای آن بیابانی بود که اردشیر از آنجا بگذشت و دستور ساختمان آن شهر را بداد و اردشیرخره نامید و عربان آن را جور نامیدند.آن به شکل دارابگرد ساخته شده است.استخری گوید:جور ساخته اردشیر است.

اعتمادالسلطنه نیز همین نقل را قبول نموده و در صفحه 2275 از کتاب مرآه البلدان می نویسد: اردشیر، گور را به وضع دارابگرد ساخت.

شاردن در صفحه 1792 از کتاب سفرنامه خود در دوره صفویه نیز می نویسد: اردشیر هموست که شهر گور را در فارس بنیان نهاد.آنجا دشت بود.اردشیر از آن گذشت و فرمود تا آن شهر را ساختند و اردشیرخره اش نام کرد.این شهر به کردار دارابگرد ساخته شده است.

رومن گیرشمن باستان شناس معروف در صفحه 325 از کتاب ایران از آغاز تا اسلام می نویسد: اردشیر، گور-فیروزآباد را در زمانی بنا کرد که هدف جسورانه انتزاع تاج و تخت را از اردوان در سر داشت.اردشیر طرح مدور این شهر را از دارابگرد-که خود سابقاً ماموریتی رسمی در آنجا داشت-اقتباس کرد.

اما رومن گیرشمن  در صفحه 35 از کتاب هنر ایران، نسخه سال 1962 و ایران پارت و ساسانی می نویسد: اردشیر در هنگام ساختن شهر گور-فیروزآباد از طرح شهر باستانی دارابگرد کپی کرده است.

زرین کوب در صفحه 415 از کتاب تاریخ ایران بعد از اسلام حتی طرح شهر بغداد را شبیه به شهر دارابگرد دانسته و می نویسد:.چنانکه مخصوصاً از جهات مختلف این شهرِ جدیدِ منصور طرح و نقشه دارابجرد فارس را به خاطر می آورد.

بنابراین، شهری همچون گور» که طراحی آن بر اساس طرح شهر باستانی دارابگرد» بوده است نمی تواند به عنوان نخستین شهر مدور در فلات ایران معرفی شود. در ادامه به مستنداتی می پردازیم که بنای شهر گور(فیروزآباد) را توسط اردشیر بابکان آورده اند که بسیار قابل توجه است.

در ردیف 44 از صفحه 40 کتاب شهرستانهای ایرانشهر آمده است که : شهرستان گور-اردشیرخوره را اردشیربابکان ساخت.تورج دریایی در صفحه 84 همین کتاب ادامه می دهد:شهر گور به دست اردشیر اول 244-240م. در جایی که اردوان، پادشاه اشکانی در سال 224م. از پای درآمده بود ساخته شد.گور در دوره های بعدی فیروزآباد نام گرفت.

طبری در صفحه 582 از جلد دوم کتاب خود می نویسد: و مهرک را بکشت آنگاه سوی محل گور شد و به بنیاد آن پرداخت.وی در صفحه 585 کتاب خود ادامه می دهد: گویند: اردشیر هشت شهر بنیان کرد که از جمله شهر: رام اردشیر و شهر ریو اردشیر و شهر اردشیرخوره که همان گور باشد به فارس.

حمزه اصفهانی در صفحه 44 از کتاب تاریخ پیامبران و شاهان(سنی ملوک الارض و الانبیا) می نویسد:اردشیر شهرهای متعددی ساخت از جمله آنها:اردشیرخره، .اما اردشیر خره همان شهر فیروزآباد از سرزمین فارس است که گور(کور) نامیده می شد و به امر علی بن بویه، فیروزآباد خواندند.

اما مولف حدودالعالم نیز در صفحه 131 کتاب خود آورده است: گور-شهریست خرم، اردشیربابکان کرده است.

ابن حوقل در صفحه 41 از کتاب صوره الارض آورده است:و جور بدین سبب مرکز آن گردیده که ساخته اردشیر و دارالملک او بوده است.و جور(گور) که قلعه ای دارد و بی باروست.

استخری در صفحات 96 و 110 از کتاب مسالک و ممالک می نویسد: و اما جور قصبه اردشیر خوره است به حکم آن کی او بنا کرد .و جور اردشیر بنا کردست.

ادریسی صاحب کتاب نزهه المشتاق در صفحه 406 آورده است: و مدینه جور بناها اردشیر.

لوئی وندن برگ در صفحات 48 و 49 کتاب باستان شناسی ایران باستان ضمن اشاره به سفر استین به فارس می نویسد:آقای استین در ضمن مسافرت محل قدیمی گور(خور یا اردشیر خوره) را که در حال حاضر فیروزآباد نام دارد دیدن کرد.این شهر بدستور اردشیر، پیش از رسیدن به پادشاهی، ساخته شده بود و حصاری دایره ای شکل داشت.

فرهاد وداد، مولف کتاب دیده انگارشی بر شاهنامه فردوسی در صفحه 117 این کتاب آورده است : شهر گور اردشیر خوره را اردشیر بابکان ساخت.

یانگ، گیرشمنو بیوار در کتاب ایران باستان پیشا تاریخ، عیلامیان.ساسانیان آورده اند: اردشیر نخست در گور قلعه ای مستحکم درافکند که به اردشیرکره معروف شد و امروزه فیروزآباد در جنوب شرق شیراز در استان فارس است.

ن.پیگولوسکایا در صفحات 223 و 225 از کتاب شهرهای ایران در روزگار پارتیان و ساسانیان آورده است:گور-اردشیر خره از سوی اردشیر بنا گردید.نولدکه بر آن بود که این شهر در روزگار آل بویه فیروزآباد نام گرفتهطبری نوشته است که اردشیر هشت شهر بنا کرد که از آن جمله اند: شهر اردشیر خوره یا گور.

حسن پیرنیا در صفحه 1322 از کتاب تاریخ ایران باستان نوشته است که:  بنای فیروزآباد، سروستان و فراش آباد را اکثر علمای فن از دوره ساسانیان می دانند.

آرتورکریستن سن درصفحه 59 از کتاب ایران در زمان ساسانیان می نویسد: اردشیر فرمان داد در گور(فیروزآباد) قصری و آتشکده ای برآورند.

ریموند و هولدو در صفحه 174 از کتاب شهر در جهان اسلام نیز بنای فیروزآباد(اردشیرخوره) را به دست اردشیر بابکان می دانند.

با توجه به مستندات فوق میتوان بر این موضوع صحه گذاشت که شهر گور بر اساس طرح شهر دارابگرد و توسط اردشیر بابکان ساخته شده است بنابراین، شهر گور» را باید شهری ساسانی دانست و با توجه به اینکه شهر باستانی دارابگرد» متعلق به عصر هخامنشیان می باشد و به شکلی مُدَور نیز ساخته شده است، نمیتوان شهر گور را نخستین شهر مدور فلات ایران دانست و دارابگرد ارجح تر است.

 (complementumص322) (میرزا آقاخان،آئینه سکندری، ص 298) (یادبود دستور هوشنگ، مقالاتی درباره ایران،بمبئی، هندوستان،انجمن گاتا، 19، ص 545) .( فرهنگ نامها ، مدبری، 1984)