محل تبلیغات شما

چِنُ وِن



جلیل سلمان-(منشور داراب)-پیش از آغاز سخن باید تشکر ویژه ای نمایم از دوست گرانقدر جناب آقای وحید فوق که بخشی از آرشیو مطبوعات پس از انقلاب را در اختیارم نهاد تا بتوانیم نخستین لیست موجود را در اولین ویرایش ارائه نماییم.نخستین اشاره ها به انتقال اخبار و اطلاعات به دورانی باز می گردد که مطابق گفته حمزه اصفهانی، داراب پادشاه ایران، بناکننده شهر باستانی دارابگرد، راههای چاپاری را در ایران بنیاد نهاد و اسبهای دم بریده ای را برای این منظور در نظر گرفت تا نسبت به انتقال اخبار اقدام نمایند.

از سومین اثر رسول امیری رونمایی شد

رسول امیری خونه دوماد

سومین کتاب رسول امیری به نام *خونه دوماد* و دومین فیلم کوتاه نامبرده به نام *گنج*
همزمان در دانشگاه پیام نور داراب رونمایی شد.
رسول امیری نویسنده،شاعر و خبرنگار  ازبخش فورگ داراب پیش از این دو کتاب دیگر به نام های 
*کاش اثر انگشتمان یکی بود*
و
*خواب هایی که در بیداری دیده ام* به چاپ رسانده  و یک فیلم کوتاه به نام *ازما گفتن*  پیرامون بحران آب ساخته اند.
برای رسول امیری آرزوی موفقیت می نمایم.


جلیل سلمان-دورة صفویه از جمله دوره های مهم تاریخ ایران اسـت.در ایـن دوره تـاریخ ایـران شـاهد تحولات بسیاری بود. صفویان با بهره گیری از وجهة تصوف و اتكـا بـه تـوان پویای تشیع اثناعشری حركتی بزرگ را آغاز نمودند؛ حركتی كه علاوه بر رسمیت یافتن تشیع در ایران، تسلط ی آنان و به دنبال آن، تحولات و  پیامدهای زیادی را به همراه داشت.ایـن تحولات به طور معمول و بنا به شرایط زمانی و مكانی و چگونگی وقوع آن هـا، ماننـد همـة دوره های دیگر، تأثیرات بسیاری نیز در پی داشت.از جمله تأثیرات تحولات این دوره، شدت گرفتن جریان مهاجرت به كشورهای همسایه، از قبیل عثمانی و هندوستان بـود.چهره های بسیار مطرحی در این زمان رو به سوی کشور هندوستان نهادند تا در کمال امنیت و آرامش و به دور از وطن آثار خود را خلق نمایند.از جمله چهره های مطرح ادبی آن دوران که از داراب فارس به هندوستان مهاجرت نمود، مولانا شاه محمد دارابی متخلص به عارف و شاه و صاحب کتبی نظیر لطایف الخیال و لطیفه غیبیه بود.او حدود سال 1062 به هند رفت و مجدداً به ایران مراجعت نمود.سفر دوم او به هند در حدود سال  1076 قمری انجام شد که در این سفر تذکره لطایف را به قلم نگارش آراست.از دیگر چهره های مطرح داراب که به هندوستان سفر نموده خواجه مقیم دارابی می باشد که در فتح دکن هم حضور داشته و اشعاری در این باره سروده است.
خواجه محمدمقیم بن محمد حسین بیگ ذوالقدر متخلص به مُقیم» در دارابگرد فارس متولد شده و در کربلای معلّی در ایام توطن پدر خود در آن مکان شریف نشو و نما یافته و تحصیل کمال کرده است و مدتها در آن آستانه متبرکه برسم عبودیت و بندگی گذرانیده.
ملا عبدالباقی نهاوندی(1025 هجری قمری) در مآثر رحیمی می نویسد: در کمال اهلیت و آدمیت و از خود گذشتگی است، در علم سیاق و حساب و انشا وقوفی دارد و شکسته را نیکو می نویسد و به جهت موزونیت ذاتی گاهی به گفتن ابیات عاشقانه می پردازد، و مدتیست که در وسعت آباد هندوستان به امر ملازمت قیام می نماید و نشانه اهلیت و استعدادش همین بس است که روزگار بر مرادش نیست و فلک به کامش نمی گردد و درین ایام براهنموی دولت جاوید و قاید توفیق باین دولتخانه راه برده و یحتمل که اختر بختش از وبال برآمده باشد.والیوم در ملازمت فرزند بختیار سعادت یار این سپهسالار(خانخانان عبدالرحیم خان)میرزا داراب به سر می برد و درین سفر که عبارت از فتح دکن بوده باشد در رکاب نصرت ایاب ایشان بود. و این ابیات در باب آن فتح در مدح این سپه سالار و فرزندان او می گوید-و از مومی الیه شنیده ثبت افتاد-و دیگر اشعار نیز گفته و می گوید به آنها اکتفا نمود.

قطعه تاریخ»
فواید فتح دکن بشنو از سخن دانی
که گفت با خِرَد از روی هوش و عقل و ادب
بزور حمله و مردی گرفت بالا کات
رسید چون به تمرتی ز روی شوق و شغب
بحکم شاه جهان شهنواز خان زمان
روانه شد پی تسخیر با نشاط و طرب
خبر رسید به عنبر که شهنواز آمد
نماند در تنش آسودگی گرفتن شب
به پیش لشکر داراب خان شیر شکار
سر سپاه جهانگیر شاه و شیر لقب
ندیده دیده گردون چو او جوان مردی
بگاه بزم و عطا و بروز رزم و غضب
خبر رسید که عنبر برآمد از کرکی
بکثرتی که شد از گرد روز روشن شب
ز دود آتشبازی و کثرت حبشی
بر اوج چرخ به بستند دیدگان کوکب
به یمن دولت و اقبال خان خانانی
شکست دادش داراب خان شکست عجب
بهار و باغ رحیمی شکفته شد فی الحال
به عون لطف الهی و خوبی مشرب
برای ساعت و تاریخ فتح شان گفتم
سر غلام پر از کُه کن و حساب طلب
دعای دولت نواب خان خانان گوی
دگر به بند ازین گفتگو مقیما» لب
همیشه تا که بود کاه را خلل از باد
مدام تا که بود خاک و آب هم مشرب
تن عدوی تو بادا ز آتشِ قهرت
نهان بزیر زمین همچو صورت عقرب
***
علو رتبه داراب خان ازآن بیش است
که شخص وهم تواند بآن مقام رسد
سزای حمد و ثنایش کجا تواند بود
که عقل و هوش بآن پایه و مقام رسد
ولیک از شرف گفتن مدایح او
همین بس که هم چو منی بکام رسد
اگر شمایل لطفش شود رهین کرم
یقین که کارجهانی بانتظام رسد
***
تا چند نور جوییم، ما از چراغِ مردم؟
بیهوده چند سوزیم، خود را به داغِ مردم؟
بی پا و سر بگردیم هر سو چراغ جویان
پرسیم از که و مه هرجا سراغ مردم
باشد که یار یابم در گلشن زمانه
تا کی توان دریدن بر گرد باغ مردم
بر دَرگهی رُخ آریم، کز نکهت نسیمش
عطر بهشت یابد، آنجا دماغِ مردم
داراب خان عالی آن کز نسیم طبعش
گل در چمن ببالد مل در ایاغ مردم
تا کی توان نمودن چون بلبلان مدهوش
حیف است نغمه‌سنجی در دشت و راع مردم
تو طوی سخن را در گفتگو در آور
در باغ ناخوش آمد آوای زاغ مردم
***
گر عکس عارض تو فتد سوی آینه
بینند پشتِ آینه چون رویِ آینه
زآن سان که ماه نور ز خور کسب می کند
روشن ز عکس روی تو شد روی آینه
آینه آب گردد و در خود فرو رود
گر دیده ات نظر فگند سویِ آینه
دل خون کنم ز رشک و بریزم بجای اشک
بینم چو جلوه گاه تو پهلوی آینه
از شوق بزم عشرت عبدالرحیم خان ست
کز پای تا به سر شده در روی آینه
از شِکوه لب به بند مقیما» خموش باش
چون ظاهر است بر همه کَس رویِ آینه


توضیح:  
-داراب خان پسر خانخانان در هزار و بیست و هشت( 1028 هـ) که برادرش شاهنوازخان از فرط میگساری درگذشت، به منصب پنجهزاری ارتقا یافت و به جای او سردار سپاه صوبه برار و احمدنگر گردید، و به سال هزاروسی و سه ( 1033 هـ) در شورش شاه جهان چون از فرمان جهانگیر پادشاه سرپیچی کرد، مهابختان حسب الامر سر او را از تن جدا ساخت و به درگاه  فرستاد.(جهانگیرنامه). 
-تمرتی محله ای است در دکن.
-بنگرید کتاب کاروان هند.


به گزارش خبرگزاری فارس از داراب، مرتضی خانی‌پور صبح امروز در نشست هماهنگی حفظ و حراست از میراث فرهنگی داراب ضمن ارائه گزارش طرح بررسی جامع باستان‌شناسی داراب اظهار داشت: طی بررسی صورت گرفته در پروسه‌ای یک ماهه، 300 محوطه باستانی کشف شده که از این تعداد 30 نقطه شاخص‌تر از سایرین بوده است.

وی با تاکید بر وسعت و گستردگی محدوده باستانی داراب بیان کرد: حجم آثار باستانی داراب به قدری زیاد است که در مشاهدات اولیه غافلگیر شدم و تعداد اعضای تیم را افزایش دادم با وجود این طی یک ماه، بررسی محوطه‌های باستانی تکمیل نشد و زمان بیشتری برای پرداختن به محدوده کامل باستانی داراب نیاز است.

 

محدوده باستانی داراب منحصر به فرد است

خانی‌پور در پاسخ به خبرنگار فارس پیرامون فازبندی طرح جامع باستان‌شناسی داراب و طی مراحل تکمیلی این طرح گفت: تصور نمی‌کردیم محدوده باستانی داراب نیاز به فازبندی داشته باشد و اجرای طرح طی یک فصل برنامه‌ریزی شده بود.

کارشناس پژوهشکده باستان‌شناسی کشور اظهار داشت: بنابراین تاکنون 30 درصد کار در داراب انجام و تکمیل طرح به مرحله بعدی موکول شده است.

وی با اشاره به وجود آثاری از دوران اشکانی، ایلام قدیم و فرهنگ‌های پیش از تاریخ تمدن بشری نظیر دوره نوسنگی و. در داراب خاطرنشان کرد: قدمت داراب بیشتر با آثار دوره ساسانی شناخته می‌شود این در حالی است که در بررسی اخیر، آثاری متعلق به دوران ماقبل تاریخ تمدن بشری یافت شده است.

خانی‌پور محدوده باستانی داراب را در استان فارس منحصر به فرد ارزیابی کرد و افزود: در استان فارس، قبل از داراب  در شهرستان بوانات به کاوش باستانی پرداختیم که در آن 200 اثر شناسایی و فقط یک محوطه نوسنگی کشف شد.

 

نگاه تمرکزگرا از حوزه میراث فرهنگی حذف شود

سرپرست گروه بررسی باستان‌شناسی داراب در بخش دیگری از سخنان خود با تصریح اینکه آرزوی هر باستان‌شناس این است که در دارابگرد به کاوش بپردازد، اضافه کرد: باعث تاسف است که طی 20 سال اخیر در محوطه‌های باستانی خاکبرداری انجام شده، بسیاری از بخشها از بین رفته و این معضل یک همت جمعی را در زمینه حفظ و بقای میراث فرهنگی داراب می‌طلبد.

وی تصریح کرد: در دنیا مرودشت را خاستگاه باستانی استان فارس می‌دانند اما فارس فقط مرودشت نیست و تمام نقاط فارس باید معرفی شود و نگاه همه‌جانبه به این استان وجود  داشته باشد.

 خانی‌پور یادآور شد: قدیمی‌ترین استقرار دشت در داراب یافت شده است و این غنای باستانی، شایسته نگاهی ویژه  به آثار و تمدن تاریخی این شهرستان است.

 

اماکن تاریخی داراب شناسنامه‌دار شود

در ادامه این مراسم دادستان داراب با اشاره به عزم موجود جهت مقابله با تخریب محدوده‌های باستانی شهرستان گفت: اماکن تاریخی و تپه‌های باستانی در معرض اسیب هستند و برای مقابله با آن، اماکن تاریخی باید شناسنامه‌دار شوند.

 صادقی، دهیاران را سفیران پیشگیری از تخریب میراث فرهنگی خواند و اضافه کرد: در جهت حفظ و حراست از میراث فرهنگی و اماکن تاریخی، چنان چه دهیاران و بخشداران همکاری لازم را داشته باشند کمتر شاهد تخریب نقاط باستانی هستیم.

وی اظهار داشت: هر دهیار و شورای روستا با اطلاع از محدوده تاریخی منطقه خود، به حراست از آن می‌پردازد چرا که مردم داراب علاقه‌مند به میراث فرهنگی و ابنیه تاریخی هستند و در صورت شناسنامه‌دار شدن محدوده حراست از آن میسر است.

 

92 اثر تاریخی داراب، شناسنامه ملی دارند

رئیس اداره میراث فرهنگی داراب نیز در این مراسم بیان کرد: داراب 100 اثر ثبت شده در سطح ملی دارد که از این تعداد 92 اثر، ابنیه تاریخی هستند بنابراین توجه به حفظ بناهای تاریخی در این شهرستان ضرورتی جدی است.

 داود مرادی گفت: داراب جز پنج شهرستان اول استان است که در زمینه جذب اعتبارات نفت و گاز، موفق عمل کرده است.

وی با اشاره به طرح‌های مرمت آثار تاریخی داراب خاطرنشان کرد: امسال مرمت خانه سوخکیان، مسجد سنگی، قصر آیینه انجام شد و در سال آینده مرمت آسیاب سنگی، نقش شاپور و. در دستور کار قرار می‌‍‌گیرد.

رئیس اداره میراث فرهنگی داراب گفت: تجهیز  و سنگ‌ فرش تنگه رغز، محوطه سازی آبشار فدامی، بهسازی مسیر دسترسی به غار سهلک، تجهیز تفرجگاه خرتنگ همچنین صدور 300 مجوز صنایع دستی و 130 طرح تسهیلاتی، راه‌اندازی بازارچه دائمی صنایع دستی نیز از اقدامات سال جاری در عرصه گردشگری و صنایع دستی است.  

به گزارش فارس، در پایان این مراسم با حضور مسؤولان از اعضای گروه کاوش‌های باستانی داراب و فعالان این عرصه تقدیر شد.


بشنوید و ببینید صدای ماندگار بهروز رضوی را بر مستند آتشکده آذرخش داراب

دانلود کلیپ کوتاه آتشکده آذرخش داراب با صدای ماندگار بهروز رضوی

در حوالی دارابگرد، جایی که وجودت سرگشته و حیراناز تاریخ است، روحت در دل سنگ‌ها به آرامش می رسد.آتشکده آذرخش یا مسجد سنگی داراب،در جنوب کوه پهنا و در شش کیلومتری شهرستان داراب کوه را به سجود واداشته است.دراین گوشه از دیار پارس، آتشکده ای خاموش با مسجدی بیدار به گفتگو نشسته است.بنایشگفت انگیزی که سنگ‌تراش ایرانی با سرانگشت توان و تفکر در قلب صخره ها آفریده است،در آغاز معبد مهرپرستان آریایی و در دوره ساسانیان به آتشکده و در دوره اتابکانفارس با ساختن محرابی در ضلع جنوبی آن به مسجد تبدیل شده که آن را به مسجد سنگی معروفکرده است.


میرزا علی پسر میرزا اسحاق شیخ الاسلام ملقب به بهار ازفضلای داراب فارس است که منصب شیخ الاسلامی نیز داشته و به قضاوت مشغول بوده است.او عالمی جلیل القدر بوده و در غزل سرایی طبعی خوش داشته و در علوم عربیه و ادبیهنیز به مراتب عالی رسیده و اشعارش دلنشین است.بهار دارابی در حدود سال 1250 و اندیفوت فرموده اند.وی اهل محله ی باغ بنفش داراب بوده اند.

روایت می کنند که مرحوم میرزا محمد علی دارابی» بعداز آنکه پدرش شیخ اسحاق»-شیخ الاسلام داراب فارس-مرحوم شد، به تهران آمد که از فتحعلیشاهقاجار فرمانِ مقامِ پدر را بگیرد.مدتیدر تهران سرگردان بود.آخر به حضور مرحوم میرزا عبدالوهاب اصفهانی معتمد الدوله رفت.معتمدالدولهنشاط در آن روزها منشی الممالک یا به اصطلاح جدید، رئیس دفتر مخصوص شاهنشاهی بود.میرزامحمد علی دارابی گفت: از شرایط کلی شیخ الاسلامی، بی سوادی و بی دیانتی است و من جامعهر دو شرطمم، در این صورت چرا مرا این قدر معطل می فرمایید؟ همان روز حکمش صادر شد.

وی دارای دیون اشعار نیز می باشد و برجسته ترین غزلوی بدین شرح است:

 

خال به کُنجِ لب یکی، طره مشکفام دو

وای به حال مرغِ دل، دانه یکی و دام دو

جز رخ ماه طلعتان زیر کمند گیسوان

کس نشنیده در جهان، صبح یکی و شام دو

محتسب است و شیخ و من، قصه عشق در میان

از چه کنم مُجابشان، پخته یکی و خام دو

این دل و جان خسته را، همره باد کرده ام

قاصد نیک پی ببر، نامه یکی پیام دو

حال من و نگار من  جسم دو است و جان یکی

هست فسانه ای عجب شخص یکی و نام دو

وعده وصل می دهی، لیک وفا نمی کنی

من به جهان ندیده ام، مرد یکی، کلام دو

 

 

منابع:فارسنامه ناصری، حدیقه الشعرا، مجله یغما، 1327،ص66


تصویر نخستین چاپ از کتاب لطیفه غیبی اثر ملا شاه محمد دارابی اهل داراب فارس و صاحب کتبی نظیر؛ تذکره لطائف الخیال(بنگرید کاروان هند-ص 103-جلد دوم)، معراج الکمال(بنگرید لطیفه غیبی انتشارات ) و همچنین (بنگرید کاروان هند،ص 103-جلد دوم)، مقامات السالکین (آستانه مقدس قم)، ریاض العارفین(علق علیه جناب شریعتمداری)، و دهها تالیف دیگر:

ملا شاه محمد دارابی متخلص به شاه و عارف اهل داراب فارس بوده و خود ایشان در لطیفه غیبیه سرزمین آباء و اجدادیشان را داراب فارس نوشته اند. ایشان مدتی در هندوستان بوده اند که پروفسور نبی هادی در کتاب فرهنگنامه ایران و هند حضور ایشان را در هندوستان تایید کرده اند و کتب لطیفه غیبی و تذکره لطائف الخیال را از آثار ایشان نوشته اند.

رساله لطیفه غیبی یا غیبیه شرحی است بر اشعار مشکل حضرت حافظ شیرازی که مطالعه آن به همه دانشجویان رشته ادبیات توصیه می شود.

ملا_شاه_محمد_دارابی متخلص به عارف و شاه، اهل داراب فارس

لطیفه_غیبی

تذکره_لطائف_الخیال (لطایف_الخیال)

معراج_الکمال

مقامات_السالکین


سه سند تاریخی که نشان می دهد محمد بن محمد دارابی، صاحب رساله لطیفه غیبی یا همان لطیفه غیبیه اهل داراب فارس هستند:

سند اول-در صفحه سمت راست زیر نام شهر داراب خط کشیده شده است.نسخه کتابخانه مجلس شورای اسلامی

سند دوم-در صفحه سمت چپ و پایین صفحه به نام داراب شهر محمدبن محمد دارابی اشاره شده است.نسخه موزه ملک

سند سوم- درپایین صفحه به شهر داراب به عنوان سرزمین آباء و اجدادی ایشان اشاره شده است.نسخه مرکز اسناد ملی ایران

 سند دیگری نیز وجود دارد که بزودی منتشر خواهد شد.

  برچسب‌ها: دارابمحمد_بن_محمددارابیلطیفه_غیبیلطیفه_غیبیه


 دارابگرد فارس در کتاب مادیان هزاردادستان: هزار رأی حقوقی

جلد کتاب:

صفحه مربوط به دارابگرد:

 

دارابگرد سومین ولایت/کوره بزرگ فارس در دوره ساسانیان بوده و این شهر را نخستین پایتخت سلسله ساسانیان می دانند از آنرو که اردشیربابکان برای آموزش تعالیم نظامی به این شهر فرستاده شد و پایه گذاری امپراتوری سلسله ساسانیان را از این شهر آغاز کرد.شهر باستانی و مدور داراب گرد در شش کیلومتری شهر فعلی داراب در جنوب شرق استان فارس قرار دارد.


جلیل سلمان-داراب امروز-بدون تردید هنگامیکه صاحب کتاب فتوح البلدان،  ولایت داراب گرد را سرچشمه و پایگاه علم و دین اهل فارس و صاحب کتاب معجم البلدان بسیاری از دانشمندان را منتسب به این ولایت معرفی می نماید در واقع از وجود بستری مناسب برای تولید علم و دانش در این شهر باستانی خبر می دهد. شهری با پیشینه تاریخی کهن و ارزشمند که در نخستین قرون اسلامی توانسته است نظر همه جغرافی دانان و مورخان نوظهور را به خود جلب نماید.

با آرامش نسبی فارس در قرن سوم هجری و علاقمندی حاکمان اسلامی به تجزیه و تحلیل محصولات و داشته های مرکز تمدن ایرانی در پارس، شاهد آغاز جنبشی عظیم در میان مورخان، جغرافی دانان، نویسندگان و سیاحانی هستیم که یا خود اهل فارس هستند و یا با سفر به فارس و شهرهای مختلف آن و به تعبیری،  شناسایی پتانسیل های پنهان این سرزمین تاریخی را در دستور کار خود قرار داده اند.

کتابها اغلب به زبان عربی تدوین و تألیف می شوند و ظهور چهره‌هایی همچون محمدبن زکریای رازی، ابوریحان بیرونی و. علم پزشکی را با انقلابی جدید مواجه می نماید. هرچند که قبل از قرن سوم هجری نام داراب گرد در نسخه های وابسته به علم طب و پزشکی کمتر دیده می شود اما رساله محمدبن زکریای رازی را می توان نخستین نسخه خطی پزشکی دانست که به نام داراب گرد در قرن سوم هجری اشاره می نماید.

پس از آن در برخی از نسخه های طبیِ بیرونی نیز شاهد معرفی محصولات مختلفی از داراب گرد هستیم اما هیچ یک از این موارد نتوانست به اندازه‌ی نسخه طبی رازی، داراب گرد را به جهان معرفی نماید.

 با ظهور تیمورلنگ و لشکرکشی او به فارس شاهد پیچیده شدن یکی از منحصربفردترین نسخه های طبی ایرانی-زرتشتی در دارابگرد هستیم. لشکریان تیمور لنگ در داراب گرد به طاعون مبتلا می شوند و یکی یکی جان خود را از دست می دهند.تیمور لنگ خود نیز طاعون می گیرد و به بستر بیماری می رود.در این هنگام پیشوای مجوسان دارابگرد که دستور نام دارد به بالین تیمور می رود و به او توصیه می نماید که لشکریانش را به مدت 10 روز در معرض دود ناشی از خار و خاشاک قرار دهد.بنا به نوشته و اعتراف تیمورلنگ پس از گذشت 10 روز از انجام این کار لشکریانش سلامتی خود را باز می یابند و به پاس این خدمتِ دستورِ دارابگردی، تیمورلنگ طی نامه ای به حاکم فارس، مجوسان را به مدت سه سال از پرداخت مالیات عفو می نماید.

 حدود یکصد و پنجاه سال پس از تیمورلنگ چهره ای تازه و ناشناخته در داراب گرد فارس کتابت دو نسخه خطی طبی را به سرانجام می رساند و خوشبختانه نام وی به همراه دو نسخه ای که وی کتابت نموده در مرکز اسناد آستان قدس رضوی موجود می باشد.

مؤلف کتاب فهرست توصیفی دستنوشت‌های پزشکی دوره اسلامی در کتابخانه‌های ایران و جهان، یوسف بیگ‌باباپور، در سال 1393 و در جلد اول مجموعه خود ضمن معرفی کاتب این نسخه ها یعنی؛ نورالله بن عبدالكریم بن محمد» هر دو نسخه خطی را بدین شرح معرفی می نماید:

 

اولین نسخه به شماره 5095/2 تحت نام الادویه المركبه و به زبان عربی در خصوص مواردی همچون حبوبات و قرص ها و .می باشد.این نسخه با بسمله نسخ الادویه المركبه التى تعمل علیها فى خزانه البیمارستان العضدى» آغاز و مشتمل بر سیزده باب است.نسخه یادشده به خط نسخ و توسط نورالله بن عبدالکریم بن محمد به سال 959 هجری قمری در داراب گرد فارس کتابت شده است.کاغذ آن نباتی و جلد آن تیماج قهوه ای همراه با جداول ضربی ساده و در 27 برگ و بین 19 تا 24 سطر و به اندازه 11*20 می باشد.

 

دومین نسخه به شماره 5095 و تحت نام تدبیر الصحه بالمطعم و المشرب و به زبان عربی می باشد.این نسخه با بسمله لما كانت الابدان دائمه التحلل لما فیها من الحراره الغریزیه و لحراره الهواء المحیط‍‌ بها من خارج» آغاز می شود. نسخه یادشده به خط نسخ و توسط نورالله بن عبدالکریم بن محمد به سال 959 هجری قمری در داراب گرد فارس کتابت شده است. این نسخه مقدمه و گفتار اول را كه از نسخه شماره 12502 ساقط‍‌ بود دارد ولى از اواسط‍‌ آن سه چهار گفتار را ندارد. کاغذ آن نباتی و جلد آن تیماج قهوه ای همراه با جداول ضربی ساده و در 27 برگ و بین 19 تا 24 سطر و به اندازه 11*20 می باشد.

 به هر روی، امیدواریم که با انتشار نسخه های خطی جدید زوایای پنهان تاریخ داراب برای علاقمندان این خطه از سرزمین فارس بیش از پیش نمایان شود.


جلیل سلمان(داراب/فارس)-در ابتدای این یادداشت ذکر این نکته بسیار ضروریست که جریانِ تحریف» مدتیست گریبان تاریخ فارس و شهرهای آنرا به شدت گرفته است، بنحوی که در سال 1385 و در یکی از شهرهایِ همجوارِ داراب متاسفانه سندی جعلی درباره دارابگرد به دست چهره هایی سرشناس تولید و منتشر شده است که علل آنرا باید در امیال شخصی و اغراض ی دانست.اخیراً نیز در فضای مجازی نگرانیهایی پیرامون نخستین شهر مدور فلات ایران و نسبت دادن این شاخص مهم به یکی از شهرهای فارس دیده می شود که به دلایل پیش رو نمیتوان چنین موضوعی را مورد تأیید قرار داد. این رویدادها نشان می دهد که ضرورت حفاظت و حراست بیشتر از تاریخ داراب امری اجتناب ناپذیر است و همه علاقمندان به تاریخ داراب می بایست نسبت به معرفی ظرفیت های تاریخی موجود بویژه در قالب کتاب اقدام نمایند تا اجازه تحریف و سانسور از افراد سودجو سلب شود.

مطابق روایات تاریخی موجود، داراب را فرزند بهمن فرزند اسفندیار فرزند گشتاسب آورده اند که با کتب بُندَهشن، شاهنامه، دارابنامه بیغمی و بسیاری از دیگر کتابها همخوانی دارد. داراب شاه،  شهر باستانی و مدور داراب گرد را در فارس ساخت و نام خود را بر آن نهاد.

طبق نظر اغلب مورخان، داراب» همان داریوش دوم هخامنشی» است و حمیدی صاحب کتاب تاریخ اورشلیم و انوشه در دانشنامه و صاحب دائره المعارف مصاحب و صاحب مجموعه ره آورد با این نظریه موافقند و وی را هشتمین پادشاه از سلسله کیانی دانسته اند، هرچند  که صاحب کتاب آئینه سکندری، بارتولد در جغرافیای تاریخی ایران  و در کتاب دنیای ناشناخته هخامنشیان  و ناصر انقطاع در کتاب ده ابرمرد، داراب» را همان داریوش یکم» و داریوش بزرگ» آورده اند. مولفان کتاب مرآه الافراد اشاره نموده اند که داراب همان داریوش دوم هخامنشی می باشد. نهادینه های اساطیری در شاهنامه فردوسی نیز داراب را پدر دارا می داند. یعنی داراب همان داریوش دوم هخامنشی است.ذبیح الله صفا در مقدمه کتاب دارابنامه(ص11) آورده است که داراب پسر بهمن پسر اسفندیار پسر گشتاسب از جمله پادشاهان اخیر سلسله داستانی کیانیست.این داراب که در داستانهای ملی ما پسر بهمن و همای چهرآزاد است، پدرِ دارای دارایان آخرین پادشاه کیانی بود. امینیِ سام در کتاب تاریخ مصور ایران(ص297)، داراب فرزند داراب را همان داریوش کودومانوس یا داریوش سوم می داند.بنابراین داراب همان داریوش دوم هخامنشی می باشد.حسن پیرنیا نیز در کتاب تاریخ ایران باستان(ص797) به تحقیق از کتب پیشین معتقد است که برای جلوگیری از اختلاط داریوش دوم و سوم، داریوش دوم هخامنشی را دارای اکبر آورده اند.صاحب کتاب مآثرالملوک نیز دارای اکبر را بناکننده دارابگرد آورده است.

ناصر انقطاع در کتاب ده ابرمرد(صص86و87) آورده است: واژه ای را که ما امروز داریوش می گوییم و نام سه تن از شاهان هخامنشی بوده است، ریشه و پیشینه‌ی در خور نگرشی دارد. این واژه پارسی کهن است و از ریشه‌ی باستانی دارایاواُاش» یا داریاوُهُش» و یا داری ووش» گرفته شده است.چون این واژه نام سه تن از شاهان هخامنشی است، که یکی از ایشان پسنام بزرگ(لقب کبیر) را نیز گرفته است، در تاریخ و در زبان‌های کهن تاریخی، جای ویژه ای را باز کرده است.بابلیان درارا واووش» می گویند و در سنگ نوشته‌های مصری، تریوس» یا تریوش» و یا تاری اُس» آمده است.همچنین در تورات داریوش» یا دریاوش» نوشته شده و در کتاب‌های تاریخ رومی داریوش» نام دارد.در زبان لاتین یونانی داریس» گفته و نوشته شده است. هو»  یا وهو» و یا وهوش» یعنی نیکو و نیکویی. بر این پایه واژه داریوش بر روی هم یعنی دارنده خوی نیک و یا صاحب صفت نیکو است. ساخت دارایا» و داری» در پارسی میانه(ساسانی) دارا و داراب هم گفته شده است.به همین انگیزه نویسندگان پس از اسلام، مانند حسین فرزند علی مسعودی و ثعالبی در نوشته های خود، واژه‌ی داریوش را داراب نوشته اند.

به نقل از دستور هوشنگ» از چهره های برتر انجمن گاتای هندوستان آمده است: نام دارا» بدون شک در نهایت با داریوش ارتباط دارد، درست همانطور کهبین دارا» در بین النهرین(میانرودان) و دارابگرد» در نزدیکی شیراز، چنین ارتباطی وجود دارد.

در کتاب فرهنگ نامها برابر نام داراب» دو نام دارا» و داریوش»  آمده است. فرانسیس میننسکی صاحب کتاب لغتنامه زبانهای مختلف شرقی و اروپایی در سال 1687 ، دارای دارا» را همان داریوش» و داراب» آورده است.صاحب کتاب آئینه سکندری آورده است:"شهر داراب گرد و اغلب عمارات عالیه استخر از داریوش است از آنکه گرد در زبان هخامنشی بمعنی شهر است و در زبان ارمنی نیز شهر را گرد گویند."

می دانیم که داریوش بزرگ در کتیبه اش خود را فرزند گشتاسب دانسته و به نقل از مسعودی در مُرُوج الذهب، آتش مقدس به دستور زرتشت توسط گشتاسب از خوارزم به دارابگرد منتقل شد.بنابراین فیمابین داریوش بزرگ و دارابگرد نیز اتصالی دیرینه برقرار است. در کتاب شهرستانهای ایرانشهر، دارای دارایان به عنوان بناکننده دارابگرد آمده است و نامِ دارای دارایان در دینکردچهارم، بُندَهش و کارنامه اردشیرپاپکان نیز آمده است.فره‌وشی در کتاب ایرانویج، دارای دارایان را داریوش دوم هخامنشی دانسته است.گردآوری اوستا» و زند» و محافظت آنها در استخر و شیز را توسط دارای دارایان آورده اند که اسکندر مقدونی در حمله به ایرانشهر آنها را آتش زد و به دریا افکند. در کتاب بُندَهش ابتدا دارای چهر-آزادان» و سپس دارای دارایان» به پادشاهی ایران رسیده و پس از آن، اسکندر مقدونی به ایران حمله ور می شود.در کتاب کارنامه اردشیرپاپکان نیز چنین ذکر شده است که؛ و ساسان شپان پاپک بود، و هموار با گوسپندان بود، و از تخمه دارای دارایان بود.»

در همین حال غالب نویسندگان و مورخان، دارابگرد را شهری مدور آورده اند که دارای چهار دروازه و خندقی پیرامون آن بوده است.این شهر مطابق نظر کسانی همچون گیرشمن، به شکل شهرهای مدور آشوری بنا شده است.بقایای این شهر باستانی همچنان در شش کیلومتری شهر فعلی داراب وجود دارد و مطابق کتاب رساله دلگشا تا قرن هشتم هجری حتی برج و بارو داشته و مطابق اشعار روایت شده در این کتاب، در یکی از جنگها با سه منجنیق  به برج و باروی شهر دارابگرد حمله شده است.

ابن فقیه در صفحه 406 از کتاب البُلدان(الهادی) آورده است که: جور(گور) به شکل دارابگرد ساخته شده است و از محدثات اردشیربابکان است.

یاقوت نیز در صفحه 99 از جلد دوم کتاب معجم البلدان همین نظریه ابن فقیه را تأیید می نماید و می نویسد: شهر جور در فارس اردشیر پسر بابک پادشاه ساسانی بنیان نهاد و جای آن بیابانی بود که اردشیر از آنجا بگذشت و دستور ساختمان آن شهر را بداد و اردشیرخره نامید و عربان آن را جور نامیدند.آن به شکل دارابگرد ساخته شده است.استخری گوید:جور ساخته اردشیر است.

اعتمادالسلطنه نیز همین نقل را قبول نموده و در صفحه 2275 از کتاب مرآه البلدان می نویسد: اردشیر، گور را به وضع دارابگرد ساخت.

شاردن در صفحه 1792 از کتاب سفرنامه خود در دوره صفویه نیز می نویسد: اردشیر هموست که شهر گور را در فارس بنیان نهاد.آنجا دشت بود.اردشیر از آن گذشت و فرمود تا آن شهر را ساختند و اردشیرخره اش نام کرد.این شهر به کردار دارابگرد ساخته شده است.

رومن گیرشمن باستان شناس معروف در صفحه 325 از کتاب ایران از آغاز تا اسلام می نویسد: اردشیر، گور-فیروزآباد را در زمانی بنا کرد که هدف جسورانه انتزاع تاج و تخت را از اردوان در سر داشت.اردشیر طرح مدور این شهر را از دارابگرد-که خود سابقاً ماموریتی رسمی در آنجا داشت-اقتباس کرد.

اما رومن گیرشمن  در صفحه 35 از کتاب هنر ایران، نسخه سال 1962 و ایران پارت و ساسانی می نویسد: اردشیر در هنگام ساختن شهر گور-فیروزآباد از طرح شهر باستانی دارابگرد کپی کرده است.

زرین کوب در صفحه 415 از کتاب تاریخ ایران بعد از اسلام حتی طرح شهر بغداد را شبیه به شهر دارابگرد دانسته و می نویسد:.چنانکه مخصوصاً از جهات مختلف این شهرِ جدیدِ منصور طرح و نقشه دارابجرد فارس را به خاطر می آورد.

بنابراین، شهری همچون گور» که طراحی آن بر اساس طرح شهر باستانی دارابگرد» بوده است نمی تواند به عنوان نخستین شهر مدور در فلات ایران معرفی شود. در ادامه به مستنداتی می پردازیم که بنای شهر گور(فیروزآباد) را توسط اردشیر بابکان آورده اند که بسیار قابل توجه است.

در ردیف 44 از صفحه 40 کتاب شهرستانهای ایرانشهر آمده است که : شهرستان گور-اردشیرخوره را اردشیربابکان ساخت.تورج دریایی در صفحه 84 همین کتاب ادامه می دهد:شهر گور به دست اردشیر اول 244-240م. در جایی که اردوان، پادشاه اشکانی در سال 224م. از پای درآمده بود ساخته شد.گور در دوره های بعدی فیروزآباد نام گرفت.

طبری در صفحه 582 از جلد دوم کتاب خود می نویسد: و مهرک را بکشت آنگاه سوی محل گور شد و به بنیاد آن پرداخت.وی در صفحه 585 کتاب خود ادامه می دهد: گویند: اردشیر هشت شهر بنیان کرد که از جمله شهر: رام اردشیر و شهر ریو اردشیر و شهر اردشیرخوره که همان گور باشد به فارس.

حمزه اصفهانی در صفحه 44 از کتاب تاریخ پیامبران و شاهان(سنی ملوک الارض و الانبیا) می نویسد:اردشیر شهرهای متعددی ساخت از جمله آنها:اردشیرخره، .اما اردشیر خره همان شهر فیروزآباد از سرزمین فارس است که گور(کور) نامیده می شد و به امر علی بن بویه، فیروزآباد خواندند.

اما مولف حدودالعالم نیز در صفحه 131 کتاب خود آورده است: گور-شهریست خرم، اردشیربابکان کرده است.

ابن حوقل در صفحه 41 از کتاب صوره الارض آورده است:و جور بدین سبب مرکز آن گردیده که ساخته اردشیر و دارالملک او بوده است.و جور(گور) که قلعه ای دارد و بی باروست.

استخری در صفحات 96 و 110 از کتاب مسالک و ممالک می نویسد: و اما جور قصبه اردشیر خوره است به حکم آن کی او بنا کرد .و جور اردشیر بنا کردست.

ادریسی صاحب کتاب نزهه المشتاق در صفحه 406 آورده است: و مدینه جور بناها اردشیر.

لوئی وندن برگ در صفحات 48 و 49 کتاب باستان شناسی ایران باستان ضمن اشاره به سفر استین به فارس می نویسد:آقای استین در ضمن مسافرت محل قدیمی گور(خور یا اردشیر خوره) را که در حال حاضر فیروزآباد نام دارد دیدن کرد.این شهر بدستور اردشیر، پیش از رسیدن به پادشاهی، ساخته شده بود و حصاری دایره ای شکل داشت.

فرهاد وداد، مولف کتاب دیده انگارشی بر شاهنامه فردوسی در صفحه 117 این کتاب آورده است : شهر گور اردشیر خوره را اردشیر بابکان ساخت.

یانگ، گیرشمنو بیوار در کتاب ایران باستان پیشا تاریخ، عیلامیان.ساسانیان آورده اند: اردشیر نخست در گور قلعه ای مستحکم درافکند که به اردشیرکره معروف شد و امروزه فیروزآباد در جنوب شرق شیراز در استان فارس است.

ن.پیگولوسکایا در صفحات 223 و 225 از کتاب شهرهای ایران در روزگار پارتیان و ساسانیان آورده است:گور-اردشیر خره از سوی اردشیر بنا گردید.نولدکه بر آن بود که این شهر در روزگار آل بویه فیروزآباد نام گرفتهطبری نوشته است که اردشیر هشت شهر بنا کرد که از آن جمله اند: شهر اردشیر خوره یا گور.

حسن پیرنیا در صفحه 1322 از کتاب تاریخ ایران باستان نوشته است که:  بنای فیروزآباد، سروستان و فراش آباد را اکثر علمای فن از دوره ساسانیان می دانند.

آرتورکریستن سن درصفحه 59 از کتاب ایران در زمان ساسانیان می نویسد: اردشیر فرمان داد در گور(فیروزآباد) قصری و آتشکده ای برآورند.

ریموند و هولدو در صفحه 174 از کتاب شهر در جهان اسلام نیز بنای فیروزآباد(اردشیرخوره) را به دست اردشیر بابکان می دانند.

با توجه به مستندات فوق میتوان بر این موضوع صحه گذاشت که شهر گور بر اساس طرح شهر دارابگرد و توسط اردشیر بابکان ساخته شده است بنابراین، شهر گور» را باید شهری ساسانی دانست و با توجه به اینکه شهر باستانی دارابگرد» متعلق به عصر هخامنشیان می باشد و به شکلی مُدَور نیز ساخته شده است، نمیتوان شهر گور را نخستین شهر مدور فلات ایران دانست و دارابگرد ارجح تر است.

 (complementumص322) (میرزا آقاخان،آئینه سکندری، ص 298) (یادبود دستور هوشنگ، مقالاتی درباره ایران،بمبئی، هندوستان،انجمن گاتا، 19، ص 545) .( فرهنگ نامها ، مدبری، 1984)

 


علی صدرایی خویی در کتاب فهرستگان نسخه های خطی حدیث و علوم حدیث شیعه به نسخه ای خطی از رساله ای در 53 برگ که در داراب جرد فارس و به سال 1240 قمری و به خط نستعلیق توسط محمدبن علی محمد مازندرانی اشاره می نماید که یکی از نسخه ها در کتابخانه آیت الله گلپایگانی نیز نگهداری می شود.این نسخه به شماره /3421 در شهر قم.مدرسه حجازیها نگهداری می شود.از ماقبل حدیث پنجم تا آخر کتاب ، از آغاز افتادگی دارد.آغاز نسخه اینگونه است: بیان ما لعله یحتاج الی البیان فی هذا الحدیث،

 

 

همچنین مصطفی درایتی در کتاب فهرست نسخه های خطی کتابخانه آیت الله گلپایگانی از این رساله تحت شماره 8988/1 و 59/208 نام می برد که درشعبان سال 1240 قمری به خط نستعلیق در داراب فارس نگاشته شده و توسط مازندرانی کتابت شده است.

 

 


جلیل سلمان/(منشور داراب)-شهرستان داراب در جنوب شرق استان فارس از دیرباز در تولید پنبه، گندم، ذرت و دیگر اقلام در این استان و کشور سرآمد بوده و به عنوان یکی از تأمین کنندگان اصلی آذوقه برای دیگر شهرها  نیز مورد توجه حکام وقت قرار گرفته است. در سفرنامه پزشک رجال قاجار به داراب و همچنین در متن مذاکرات مجلس شورای ملی به این موضوع کاملا اشاره شده است.
یکی از نمایندگان فارس در مجلس شورای ملی در سال 1320 می گوید: مثال بنده میزنم جهرم فارس و اصطهبانات فارس آذوقه اش از فسا و داراب تأمین می شود. امسال در تمام این چهار محل غله فراهم شد.ولی بار شیراز کردند و بردند شیراز.»

آخرین جستجو ها

aftadamma عاشقان امام دوازدهم China car diagnostic tools center - chinacardiags.com odemosle وبلاگ دبیر علوم دبیرستان امیر کبیر ودبیرستان آزادگان کوهبنان دانلود و آموزش رایگان مهندسی مکانیک ... Stacy's site سرویس ذهن فروش سگ | انواع نژادهای سگ